جدول جو
جدول جو

معنی شاکر هندی - جستجوی لغت در جدول جو

شاکر هندی
(کِ رِهَِ)
عبدالرحمن فرزند حاج محمد روشن خان بن محمد نوازخان از شاگردان سید ناصرعلی نصیر، او راست: گلستان مسرت به زبان فارسی که آن را در سال 1261 هجری قمری به نام محمد امجد علیشاه و پسرش محمد واجد علیشاه در هندوستان نگاشته است. (از الذریعه ج 9 ص 493)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام مرد هندی است که در ربیع الاول سال 886 هجری قمری قدم بمصر گذاشت و ادعاء کرد که سنش 250 سال است، سیوطی در تاریخ الخلفاء گوید: چون او را دیدم عقل تجویز بیش از 70 سال را بر او نکرد، مضافاً آنکه او بر این مدعی خود دلیلی نداشت، بوضع ظاهری، او مردی قوی هیکل با محاسن کاملاً سیاه رنگ بود، از آنچه از او شنیدم این بود که گفت در سن 18 سالگی من حج گزاردم و چون به هند بازگشتم شنیدم که تاتارها ببغداد رفته اند تا آنجا را بحیطۀ تصرف درآورند، او می گفت در زمان سلطان حسن قدم به مصر گذاشتم، و این سلطان هنوز مدرسه اش را بنا نکرده بود، البته آنچه می گفت صرف ادعا بود و دلیلی برای صحت قولش نداشت، (از تاریخ الخلفاء سیوطی ص 343)
لغت نامه دهخدا
(کِ رَ یِ هَِ دی یَ)
شهربانو فرزند علیرضا بن محمد طاهر ششتری که در 1244 در بمبئی به دنیا آمد و در سال 1319 هجری قمری درگذشت. (از الذریعه ج 9 ص 494)
لغت نامه دهخدا
(رِ هَِ)
میوه ای است در هندوستان شبیه به بهی ایران و آن را بل گویند و از آن مربا سازند بغایت خوب شود و آن را نار دشتی هم می گویند. (برهان قاطع) (آنندراج). تخمی است سرخ رنگ و در میان آن لکۀ سبزرنگی وجود دارد. در خاصیت به سنبل هندی شبیه است. (شعوری از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساحر هندی
تصویر ساحر هندی
جوزن
فرهنگ لغت هوشیار